هست شب،‌ آری شب

حتما تو هم از این شبا داشتی که مشغول کارت هستی و یهو سرت رو میگیری بالا میبینی ساعت از ۱۲ گذشته. و نه‌تنها این باعث نمیشه که خوابت بگیره که خواب یکسره از سرت میپره. به‌نظرم یکی از آزادی‌هایی که باید تو حقوق بشر بنویسنش، تو حقوق کارگر هم همین‌طور، اینه که اگه یکی از این شبا داشت فرداش نیازی نباشه بره سر کار. مثلا سالی ۱۵بار اجازه بدن از این شبا داشته باشی علاوه بر ۱۰ روز مرخصی و ۱۵ روز مریضی. نمیشه؟

تو این شبا دلت میخواد بشینی و کل کارای عقب‌مونده چندسال گذشته رو انجام بدی. اما نمیشه. نمیشه که فردا باید باز ۶ صبح پا شی و تا ۶:۳۰ تو رخت‌خواب دست‌وپا بزنی و بعد به زور خودت رو بکشونی سر کلاس. البته خیلی وقتا میشه که صبح پا میشم و میبینم که اصلا حوصله سر کلاس رفتن ندارم. ایمیل میزنم به دانشجوها و دانشکده که من امروز حالم خوب نیست، کلاسام تعطیلن. میزارمش به عنوان پریود مغزیم. معمولا هم هر ترمی ۲-۳ بار پیش میاد. البته اخیرا کمتر بهش محل میدم و همچنان میرم سر کار، اما میدونم اگه بخوام سلامت روانیم حفظ شه باید این کار رو بکنم. یکی از دوستام میگفت یه سری تحقیقات انجام شده در مورد معلم‌های دبستان در رابطه با همچین حالتی. به این نتیجه رسیده بودن که اگه میخواین معلم‌های دبستان تو همین کار بمونن، بهشون هر از گاهی باید اجازه بدین که برن کارای دیگه بکنن. یا یه چیز تو این مایه‌ها. اینکه چقدر تحقیق جدی و علمی بوده و چقدر گسترده شده رو هم نمیدونم.

چه فکر میکنی؟